آریاآریا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

من و پسرم آریا

مـــــــــادر

امروز پر از شادی ام امروز در پوست خود نمی گنجم آیا به راستی این موجود پاک تر از برگ گل ، فرزند من است ؟ پیش از این نیز زن بوده ام اما وقتی که مادر می شوی احساس میکنی که حالا ! زن بودنم کامل شد به خودت می بالی و در اوج ها پرواز می کنی وقتی که مادر هستی نیاز به هیچ مسکنی و آرام بخشی در همه سختیها و دردها نداری ، کافیست آرام بنشینی، سکوت کنی و فقط تا بینهایتش نگاه کنی و آنقدر نگاه کنی که زمان را نفهمی چه کسی گفته است که نمی شود زمان را نگاه داشت ؟ زمانها می ایستند به احترام وقتی که مادری فرزندش را تا عمق جانش در آغوش می فشارد می دانی ! برای روز مادر هیچ گاه از تو هدیه ای نمی خواهم که مادر بودنم را مدیون ...
12 ارديبهشت 1392

من - گذشته - حال - آینده

به شدت فکرم درگیره به شدت احتیاج دارم برای زیر و رو کردن یه سری فکرها برم تو غار تنهایی ، اینقدر بشینم ، بشینم ، بشینم و آخر با یه نتیجه عالی و لب خندون از اون غار بیام بیرون خیلی احتیاج دارم که سریعاً راجع به خیلی چیزها فکر کنم و نتیجه بگیرم الان دنبال اون غار تنهاییم که نمی دونم کی برام فراهم میشه قضیه ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است، هست  - یعنی به این شعار دلم رو خوش کردمو چقدر در مورد من و افکارم صدق کنه رو نمی دونم خیلی کارها بوده که باید میشده و نشده و الان به شدت فکرم درگیره و باز مثل همیشه چشمم به یاری دستان پر از مهر خدای خوبمه - خدای خودم پی نوشت 1 : رازی دارم سر به مُهر که به هیچ کَسَش نتوان گفت پی نو...
9 ارديبهشت 1392

بد غذایی

نشستم و دارم به برنامه غذایی این ماهم نگاه می اندازم تاس کباب استامبولی کتلت دال عدس کدو بادمجان ماهی خوراک مرغ خورش گوشت خوراک لوبیا ماکارونی کباب تابه ای قورمه سبزی خورش کله گنجشکی کوکوسبزی پلو میگو قلیه ماهی زرشک پلو با مرغ و..... ولی هیچ خوشحال نمیشم چون باز هم نمی دونم چی درست کنم نه برای خودمون بلکه برای آریا دغدغه روز و شب من : امروز چی بدم بخوره؟ هست خیلی آرزو می کردم غذایی رو براش بذارم که واقعا با لذت بخوره و نه از سر اجبار و صرف سیر شدن  املت-  الویه-  شامی-  کوکو- کتلت- میگو-ماهی- مرغ سرخی- نیمرو -تخم مرغ آب پز و... هیچ کدو...
7 ارديبهشت 1392

سرگرمی

لحظاتی پیش میاد که خسته ای و دوست داری فقط چند دقیقه دراز بکشی ( نه اینکه بخوابی) و یا اینکه کارهایی هستن که منتظرن شما بری انجامشون بدی و از طرفی هم هی عذاب وجدان داری برای اون فرشته ای که دور و برت می پلکه و توجه تو رو می خواد توی این مواقع برای اینکه به هر دو خواسته برسی کارهای خیلی زیادی می شه کرد مثلا یه کمی بی خیال کثیف شدن خونه بشی و یه ظرف حاوی دو نوع حبوبات رو بهش بدی و بذاری هر بازی ای که خودش به ذهنش رسید باهاش انجام بده - می تونه آشپزی کنه - می تونه اونها رو با کامیونش بار بزنه و ببره خالی کنه - می تونه بشینه و اونها رو ردیف کنه - می تونه بر حسب رنگ و یا نوع جداشون کنه و ... یه سری برچسب بهش بدی تا بکنه و به هرجا دلش می خوا...
31 فروردين 1392

محبت ها

وقتی یکی محبتش رو در حقت تموم می کنه ، هر روز و هر روز ، دو تا حالت بوجود میاد: یا پر توقع میشی و مغرور که حتما تو لایق این محبتها هستی و اون کار خاصی نمی کنه و نیازی به جبرانشون نمی بینی - یا اینکه اگر عاقل و بالغ باشی هر روز و هر روز شرمنده تر می شی و افتاده تر می شی در مقابل اون محبت های زلالش و سعی می کنی نا امیدش نکنی ، دلسردش نکنی ، جبران کنی ، نشون بدی که من می بینم محبت هات رو اگه اون شرمندگی ها و اون حیا رو داشته باشی دلت می خوام تو هم تند تند یه کاری کنی که خوشحال بشه ، کمترین کاری هم که میتونی بکنی اینه که پسش نزنی چون معمولاً کسائی که اینجوری محبت می کنن چیزی ازت نمی خوان جز این که باشی باهاش با قلبت دو نفر هستن که اونجوری ...
26 فروردين 1392

خدایا ممنونتم

زلزله استان بوشهر وحشتناک بود ، چون عده ای عزیزانشون رو از دست دادن و عده دیگه هم همه اونچه که داشتند ، اما کاش همه فقط داشته های مادیشون رو از دست داده بودن و بلا جان عزیزترین کسانشون رو نمیگرفت پیرزنی که عروس باردار و نوه چهار ساله و پسرش رو از دست داده بود تصویر کودک یک ساله ای که توی مراسم تشییع توی دستها بود ناراحت کننده است . خیلی سامان و ساسان عزیز دو قلوهایی که خدا به دل مادرشون رحم کرد و نذاشت این پدر و مادر آغوشش خالی بشه خیلی خوشحالم ، خدایا شکرت که دل این مادر رو نشکوندی و آغوشش رو خالی نکردی خدایا ممنونتم پینوشت 1: من و پسرم و همه اطرافیانم راحت زیر کولر نشستیم اما می بینید صورت این کوچولوها قرمز شده ...
24 فروردين 1392

سال مهربونی

ما تو خونمون یه مرد هست که شهره به مهربونی داره مردی که وقتی برای اولین بار چشم در چشم باهاش دو کلمه حرف زدم اولین احساسی که از چهره اش به من منتقل شد مهربونیش بود ، مهربونی و لطافت بی حد و حصری که همه رو شیفته خودش می کنه مردی که صلاح پیروزیش در زندگی و در مواجهه با افراد روباه صفت و گرگ پیشه چیزی جز همون راه راست خودش یعنی صداقت و مهربونی و توکل به قدرت لایتناهی نبوده مردی که همه قشرها از روستایی و بی سواد تا تحصیل کرده تا بازاری و ... همه دوستش دارن مردی که بهترین بابا - بهترین همسر - بهترین فرزند  - بهترین داماد - بهترین دایی و عموی و بهترین پسر عمه و بهترین همکار و دوست برای خانواده و اطرافیانش هست خوشحالیم از بودنش و خدا...
19 فروردين 1392

ما رفتیم - عیدتون هم مبارک

برای همه سالی پر از سلامتی و خوشحالی و موفقیت و برآورده شدن حاجات و عاقبت به خیری و پیشرفت و ترقی در همه امورات ، آرزو مندم تلاش کنیم امسال سال بهتری داشته باشیم و برای خودمون و اطرافیانمون دل چسب تر ، مهربان تر ، با گذشت تر ، بخشنده تر و موفق تر باشیم   تبریک آقای غضنفر هم گذاشتم واسه خنده سالی پر از توأم و سرشار از آکنده برایتان مملو از لبریزم   ...
10 فروردين 1392

عرض ارادت آقای همسر(یادآوری)

با سلام خدمت همسر اهل قلم نه اهل وبلاگ خودم. اول اینکه سال خوب و خوش و پر کلامی را برای خودت و تمام دوستای وبلاگیت آرزو میکنم، و دوم اینکه تعجب نکنین از اینکه تا حالا هیچ نظری به ثبت نرسوندم چون من از اون مخاطب های خسیس هستم که فقط یک مطلبی را می خونن ولی نظر نمیدن. البته خانم همسر نیز واقف هستید که محیط کار اینجانب مجال و شرایط این گونه فعالیت ها را ندارد. خب الان هم که ساعت 12:30 یکم فروردین از توی خونه در خدمتتون هستم. اینها مقدمه ای بود که برای امسال حتما یک وقتی برای اظهار نظر در باره برخی پست ها بگذارم. بعنوان اولین نکته لازم یادآوری کنم  سال دوم ازدواج یعنی همون سال اول زندگی مستقل که میشه سال قبل از یک سالگی  آریا پسر، همون...
4 فروردين 1392