آریاآریا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

من و پسرم آریا

آریا و پارسا

1392/6/26 11:54
نویسنده : مریم
1,317 بازدید
اشتراک گذاری

یادمه وقتی که باردار بودم ، دختر عمه پسرکمون سه ساله بود ، من اولین زن بارداری بودم که می دید و مفهوم بارداری ، بچه در شکم مادر، به دنیا اومدن نی نی و ... رو بواسطه این بارداری و زایمان من آشنا شد

یادمه که خیلی بی قرار بود، به حقیقت خدا این میل و رغبت دخترها به نی نی و کلاً بچه رو به طور کامل از همون ابتدا توی ذاتشون قرار داده ، اینقدر این دختر سه ساله ذوق و شوق داشت که خدا می دونه

هر روز از من می پرسید که پس کی به دنیا میاد و منتظر بود ، روزی که آریا به دنیا اومد و ما به خونه برگشتیم جلو جلو اومد و کلی جیغ های شادمانه کشید،  مست مست بود

از کنار آریا تکون نمی خورد و بسیار بهش علاقه داشت

و اما پسرک ما هم در آستانه سه سالگی اولین شناخت خودش رو از بارداری و نی نی در شکم و تولد نی نی جدید بواسطه بارداری خواهرم یاد گرفت و آشنا شد

اما چقدر فرق هست بین پسر و دختر

آریا وقتی شکم خواهرم رو می دید خجالت می کشید گاهی خودش رو عقب می کشوند و گاهی دوست داشت با ترس و لرز به شکم خواهرم دست بزنه

باهاش صحبت می کردیم که خاله نی نی داره و وقتی نی نی خوب بزرگ شد به دنیا میاد و از مامانش شیر می خوره تا قوی بشه و تو هم وقتی نی نی بودی همین طور بودی

وقتی نی نی خواهرم به دنیا اومد با لبخندهای خاصی به یه فاصله معینی می نشست و نگاهش میکرد و لبخند می زد و گاهی پاهاش رو می گرفت می بوسید و می گفت من این رو دوست دارم

دیدم رفتار خیلی از مردهای امروز هم وقتی زنشون باردار میشه همین طوره

چقدر جالبه این ساختار و تفاوت زن و مرد

دختر عمه آریا اون همه واله و شیدا و عاشق بچه از همین کودکی انگاری داره آماده میشه تا فردا روزی نهایت عشق مادری رو به پای فرزندش بریزه

و از اون طرف رفتار آریا نشان از رفتارهای مردانه اش در آینده داره


خواهرم همه می دونیم که با چه سختی هایی این فرزند در دامن تو نشسته

دامنت همیشه سبز

امیدوارم همونطور که اسمش رو پارسا گذاشتی ، به حق در آینده مردی پرهیزگار باشه

این هم پارسای عزیز من

 

این هم آریای من وقتی که هم سن پارسا بود

« اللهم اعنّی علی تربیتهم و تادیبهم و برّهم»

خدایا! مرا در تربیت و ادب کردن و نیکی کردن به فرزندانم کمک کن

                                                                                                  « صحیفه سجادیه»


از دیروز که تلویزیون مرتب حرم امام رضا (علیه السلام ) رو نشون میده ، بارها به آریا گفتم ببین مامان اینجا خونه امام رضاست، دوست داری بریم خونه اش؟ و می گفت بله

و من خیلی خوشحال بهش می گفتم مامانی ما هم می خوایم چند روز دیگه سوار هواپیمای واقعی بشیم و بریم اینجا

آقاجونم تولدت مبارک ، آقاجون خیلی ازت ممنونم که ما رو هم طلبیدی، یعنی به این بلیطهامون که نگاه می کنم دلم غش می ره از ذوق و از خوشحالی الهی قربونت برم

دلم می خواد امروز برم خونه و هیچی غیر از تصویر حرمت نبینم تا شب

هی بشینم و نگاهش کنم

خوشحالم که می خوایم بیایم خونه ات مهمونی ، وای چه مهمونی ای

مهمون امام رضا شدن عجب کیفی داره

خدایا ممنون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان آوینا
26 شهریور 92 9:28
عزیزم مبارکه خاله شدنت و پسر خاله شدن پسرت
ماشاله خیلی ناز و خواستنی هست دلم بچه کوچیک خواست
خدا حفظش کنه


ممنونم عزیزم - لطف داری
مامان روشا
26 شهریور 92 9:38
سلاااااااااااااااممم

خاله شدن مبارک

من که عاشق پسر خواهرم هستم
خاله شدن حس خوبیه خداروشکر



وای چقدر آریا عوض شده خیلی خوشگل شده الان هاااااااااااااااااا

من که دلم برای بچگی های روشا خیلی تنگ شده


سلاااااااام خانوم ، خوبی؟
البته این بار هفتم بود که خاله می شدم ولی این پسر خواهرم فرق داره با همه شون چون با کلی سختی اومد
زهرا بچم نوزاد هم که بود جزو نوزاد های خوشکل بودهااااااااا هههههههههه هی هی هی (شکلک آدمه که دندوناش پیداست )
و البته که مهم سلامتیه
سمیرا مامان آنیتا
26 شهریور 92 10:02
هزارماشالا چقدر ناز و خوشگله پارسا کوچولومون چشم بد ازش دور باشه



سمیرا ممنونم عزیزم
اليما
26 شهریور 92 10:03
« اللهم اعنّی علی تربیتهم و تادیبهم و برّهم»
آمين
آمين
قدمش مبارك


متشکرم عزیزم - ممنونم که اومدید
مامان محمدمهدی
26 شهریور 92 10:27
مبارکه مبارکه
خاله شدن خیلی خیلی مزه میده، نوش جونتون
دنیای بچه ها خیلی پر رمز و رازه! چه برداشت جالبی داشتی از رفتار مردونه آریا کوچولو و نیز رفتار مادرانه ی دختر عمه جانش!


ممنونم عزیزم خواهر خوبم
مرسی که سر زدی
وفا
26 شهریور 92 12:29
به به به . مبارک باشه قدمهای این پارسا خان خوشگل .. چقدرم پسر خاله اش وقتی نی نی بوده ناز بوده
چه فاصله سنی خوبی دارن مریم مثل پارسا و مجتبی هستن وقتی بزرگ شن خیلی باهم خوب بازی می کنن
خدا هردوشون زیر سایه پدر و مادرهاشون حفظ کنه جای منم حسابی نی نی رو بو بکش
.. خوش بحالتون که م همون امام شدین مارم دعا کنین
قربون زائر کوچولومون برم چه کیفی بکنه !!


ممنونم عزیزم
آره خیلی خوبه که هرچند وقت یه نی نی تازه دور و برمون متولد میشه خصوصا اینکه خواهر زاده باشه واقعا عین بچه خود آدم می مونه منکه صدای گریه اش رو پشت تلفن میشنوم دلم ضعف می ره براش
ممنونم عزیزم
نیلوفری
26 شهریور 92 14:47
الهیییییییییییییییی

خوش به سعادتت

خیلی خیلی التماس دعا دارم عزیزدلممممممممممم


انشاء اله شما هم به زودی برین این مهمونی رو
نیلوفری
26 شهریور 92 14:49
قربونش برم آریا یه چیز دیگه است

عزیزدلم یه مدت نمی تونستم برای هیچ وبلاگی جز بلاگفا نظر بنویسم برای همین دیر شد سر زدنم

ممنون که انقد ماه و خانومی که همیشه به من سر میزنی


عزیزم من خودم دوست دارم مرتب ازت باخبر باشم واصلا انتظار ندارم بیای اینجا جون خودم
مرسی از اینهمه محبت
مامان پريناز
27 شهریور 92 12:26
ماشاءلله لاحول و لا قوه الا بالله

مباركه خاله خانوم!

راستي به چه سفر خوب يدعوت شدي.مباركت باشه.ولي از همين الان بهم قول بده اونجا حرص و جوش غذا نزني.اگه خوراكي مورد علاقه اي داره براش ببر.اگه يه روز نهار نخورد حرصصصص نخوررررر...عصرش گرسنه ميشه ميخوره.هميشه از غذاي نهار يا شام براش تو يه ظرف كوچيك بردار اگر گرسنه شد گرم كن بده بخوره...
منم خوشحالم به زودي ميبينمت


وای مرسی مامانی چقدر توصیه کردی - ممنونم
خیالت راحت هرجوری شکم رو پر می کنم
فقط امیدوارم برای گرم کردن غذا دچار مشکل نشم
مریم مامان محمد رضا
27 شهریور 92 19:35
ماشالله هزار ماشالله به پسر خاله های گل.

کاملا با نظرت موافقم. دخترها از کودکی با عشق به عروسک یا بچه های کوچک حس مادرشدن در آینده اشون رو درک میکنن ولی آقایون از اول هم خوددار و مغرورن حتی توی کودکی.

زیارت رفتید حتما از جانب ما هم نائب زیاره باشید چون فعلا مشکل کاری همسر هنوز حل نشده و ما هم همچنان چشم انتظاریم


انشاء اله شما هم برنامه تون جور بشه و برین زیارت عزیزم
ممنونم که اومدی
نرگس مامان طاها و تارا
28 شهریور 92 10:37
يعني خاله شدي؟اولين پسر خاله؟؟اي جانم تبريك مي گم.
مي بينم كه كم كمك به تفاوت هاي دختر و پسر آشنا ميشي....


نه این بار هفتم هست که خاله میشم
و پارسا سومین پسر خاله آریا هست
ولی اختلاف سنی آریا با اون دو تا پسر خاله قبلی خیلی زیاده
مهرنوش مامان مهزیار
31 شهریور 92 10:53
خاله خانم مبارک. خودت نمی خوای دوباره نی نی دار بشی؟ حتما الان میگی چرا خودت یکی داری؟اشتباه کردم باید همون موقعه دوتاشون میکردم باورکن به سختیش میرزید البته من مهزیار 5 ساله بود تصمیم داشتم اما ارشد قبول شدم اونم تهران خوب سخت بود.


ممنونم عزیزم
چرا خوب خیلی دلم می خواد واقعا هم الان موقعش هست اما نمی تونم چون فعلا به کارم احتیاج داریم و اگر دومی بیاد باید کار رو دیگه تعطیل کنم
نه اینکه عاشق کار کردنم ها اصلاااااا ولی مجبورم فعلا
راستش اینقدر مورد دور و برم دیدم با فاصله سنی مناسب و غیر مناسب و می بینم که بینشون هم سازگاری نیست به نظر من بیشتر از اون فاصله سنی نحوه مدیریت و رفتار پدر و مادر مهمه و تاثیر می ذاره
انشاء اله آریا بره پیش دبستانی یه فکری می کنم (چشمک)
مادر (رادین و راستین)
2 مهر 92 15:01
خاله مریم
تبریک می گم .......... انشالله نامدار باشه براتون
هزار ماشالله به هر دوشون


مرسی عزیزم
فاطمه مامان صبا
18 مهر 92 3:05
ووووووووی چه نینی ناز و کوشولویی چقد جالب واقعا تفاوت زن و مرد خیلی جالبه