غم غفلت
ز ره هوس به تو كي رسم نفسي زخود نرميده من
همه حيرتم به كجاروم به رهت سري نكشيده من
به چه برگ ؛ ساز طرب كنم زچه جام ؛ نشئه طلب كنم ؟
گل باغ شعله نچيده من مي داغ دل نچشيده من
تو به محفلي ننموده رو كه زتاب شعله ي غيرتش
همه اشك گشته به رنگ شمع و زچشم خود نچكيده من
چه بلا ستمكش غيرتم چه قدر نشانه ي حسرتم
كه شهيد خنجرناز تو شده عالمي و تپيده من
تو و صد چمن طرب و نمو من و شبنمي نگه آبرو
به بهار عالم رنگ و بو همه جلوه تو همه ديده من
به كدام نغمه ي دل گسل زنوا كشان نشوم خجل
چو جرس به غير شكست دل سخني زخود نشنيده من
من بيدل و غم غفلتي كه زچشم پر ز فسون تو
همه جا زجلوه ي من پراست و به هيچ جا نرسيده من
" بيدل دهلوي "
من که با شنیدن این شعر اون هم با صدای دل نشین محمد اصفهانی روحم پرواز کرد و اشکام ریخت
اگر اهل دلید دعوتتون می کنم این شعر زیبای بیدل دهلوی رو با صدای زیبای محمد اصفهانی بشنوید البته حتما توضیحی هم که درباره جریان خوندن این شعر نوشته رو بخونید
http://mohammadesfahani.com/default.aspx?PID=%D8%BA%D9%85%20%D8%BA%D9%81%D9%84%D8%AA&GuidPage=E38550A1-6656-428A-87AB-BEFA2BED8455&GuidLanguage=B52185A0-3B16-4E08-B4E9-3DAEF8DF07A2&GuidPageTitle=C27504CE-A2B1-43EA-8E79-4E0350B34A7D