آریاآریا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

من و پسرم آریا

26 در 26

1391/10/13 8:20
نویسنده : مریم
989 بازدید
اشتراک گذاری

یعنی 12 دی ماه ، 26 ماهگی آریا مبارک

 26 دی ماه ، تولد مامان و بابای آریا مبارک می شه بعدا نیشخند


26 ماهگی هم قشنگیهای خودش رو برای ما داشت چون برای ما 26 ماهگی نمود کامل خودم خودم ها و من من های آریا بود

شاید گاهی این من من ها خسته کننده باشه و یا نه ، بی موقع باشه اما حقیقتاً برای من خیلی لذت بخش هست هر باری که می گه خودم خودم خودم ، من من من، چون این خودم خودم گفتن ها رو بهترین بستر برای پرورش هرچه بیشتر اعتماد به نفسش و همینطور استقلالش می بینم و می دونم

و تمام سعی خودم رو می کنم که از بیشتر خودم هاش استقبال کنم و کمتر منع کنم

زیبایی دیگه 26 ماهگی برای من درک خیلی بازتر و بیشترش از محیط، رفتار ها و گفتارهای پیرامونش بود یعنی اینکه دیگه باید مطمئن باشم اگر اون تو اتاقشه من تو پذیرایی در حال صحبت با بابا یا تلفن ، همه آنچه گفتیم رو آقا شنیده  و حفظ کرده

روز به روز بیشتر داره از رفتارهامون تقلید می کنه هر کاری ما میکنیم و هر چی می گیم اون انجام می ده و می گه و این هی من رو ، روز به روز و لحظه به لحظه بیدارتر می کنه ، آینه خوبی برای نشون دادن خودم به خودم هست ، اعتراف می کنم گاهی حرکتی کرده که خودم واقعا شرمنده شدم و متوجه شدم هیچ ایرادی متوجه اون نیست و از من دیده و یا شنیده

این باعث میشه زنگ خطر کنار گوشم به صدا در بیاد و با خودم بگم : آی مریم خانوم حواست باشه چی می گی؟ چیکار می کنی؟ که بعدا وقتی سه سالش شد نشینی بزنی تو سر خودت چرا بچه ام این کار رو می کنه یا این حرف رو میزنه؟

سعی می کنم هر روز و هر ساعت این روزها رو که می دونم به شدت در حال تقلید هست رو بهترین استفاده ها رو ازش بکنم و چیزهای خوب ، کلمه های خوب ، عادت های خوب رو درش نهادینه کنم

کلمه های قشنگی مثل : لطفا - ببخشید - دوستت دارم - متشکرم - عزیزم و خیلی های دیگه

رفتارهای خوب مثل : بوسیدن - در اغوش گرفتن - احترام گذاشتن - نوازش کردن - آهسته صحبت کردن - نق نزدن - خوشرو بودن - مهمان نواز بودن - شاد بودن- اسباب بازی میزبان رو تحویل دادن - خداحافظی کردن - خوش آمد گویی کردن - سلام کردن - پذیرایی کردن

الان میدونه هر چیزی رو که بخواد به ما بده و یا به دیگران باید بگه  «بفرمائید» و به خوبی از این کلمه استفاده می کنه و جزو عاداتش شده نه اینکه ما از اون خواسته باشیم نه به مرور یادگرفته چون از وقتی خیلی کوچیک بود و حتی معنی و زمان به کار بردن بفرمائید رو نمی دونست برای اون و خودمون به کار می بردیم

یا وقتی مهمون می خواد بره حتما حتی اگر توی اتاقش در حال بازی باشه می دوه میاد دست می ده با مهمان و می گه خوشحال شدیم و خداحافظ و خوش اومدین

جایی مهمونی بریم به خوبی می دونه که اسباب بازی ای که بازی کرده رو وقت خداحافظی باید بذاره و اون بدون اینکه ما ازش بخوایم می ره به سمت بچه میزبان و اسباب بازیش رو بهش می ده می گه بفرمائید و تشکر می کنه - البته اغراق نمی کنم گاهی به ندرت اگر اسباب بازی خیلی به دلش نشسته باشه ممکنه بخواد برداره اون هم با یک بار یادآوری ما ، قبول می کنه و وسیله رو تحویل می ده

در راستای تشویق کردن بچه ، من یه اصلی رو سعی کردم همیشه رعایت کنم و اون هم این بود که به طور واضح مشخص کنم برای انجام چه کاری دارم ازش تشکر می کنم از مدتها قبل این رسم توی خونه ما شکل گرفته بود : آریا دستت درد نکنه اسباب بازیت رو بردی تو اتاق - مرسی که بوسم کردی - ممنونم که سبد رو بردی آشپزخونه و حالا اون در بیشتر مواقع اینطور از ما تشکر می کنه : مرسی مامان که آب دادی آریا خوشکله - مرسی بابا بادکنک باد کردی دست شما درد نکنه - مرسی مامان جیشم رو شستی - مرسی مامان ژله دادی

من خودم عادت داشتم در گفته هام خواهشی صحبت نمی کردم بعد از ازدواجم همسرم تاکید زیادی روی این رفتار داشت و دلگیر می شد اگر دستوری می گفتم برام آب بیار و همیشه با لبخند می گفت لطفاً ، خوب سعی کردم بعد از اصلاح خودم این کلمه رو هم به آریا آموزش و یادآوری کنم و ازش بخوام استفاده کنه در جملاتش - خیلی اوقات چیزی رو می خواد مثلا دوست داره کارتون ببینه ک میگه مامان کارتون بذااااااااااااار ، میگم عزیزم باید بگی : مامان لطفا کارتون بذار و بعد از اینکه گفت من می گم چشم پسر خوشکلم الان می ذارم و بعد اون تشکر می کنه و یا همیشه سعی می کنیم اگر درخواستی از آریا داریم همیشه قبلا کلمه لطفا رو به کار بگیریم البته به کار بردن لطفا برای بچه باید خیلی هوشیارانه باشه و شامل همه درخواست هامون ازش نمی شه

سعی می کنم هر چه بیشتر در روز از درخواست برای کمک کردن در کارهای خانه به من و پدرش استقبال کنم این خیلی عالیه که بخشی از وقتش به این شکل بگذره


این کتاب کلیدهای پرورش کودک شاد از 2 تا 4 سالگی اینقدر نکته های ظریف و خوشکلی داشت که دلم می خواد یه دور دیگه بخونمش


یه پست جداگانه برای بازیهای انجام شده اخیر براتون می ذارم انشاء اله یا فردا و یا شنبه


دیشب یه اتفاق خیلی بد افتاد که از بیانش عاجزم و الان بی نهایت ناراحتم و باید تا ظهر که می رم خونه خودم رو جمع و جور کنم آریا متوجه ناراحتیم نشه البته از بدترین کاری که بدم میاد تو زندگیم تظاهر کردنه، اون هم در مقابل بچه ات که هرچقدر هم تظاهر کنی می فهمه امروز مثل هر روز نیستی ، غمم بیشتر میشه وقتی که از غم من آریا غم بگیره

کاش می شد گاهی به عقب برگشت

حیف

چو آن نخلم که بارش خورده باشند

چو آن ویران که گنجش برده باشند

چو آن پیری همی نالم درین دشت

که رودان عزیزش مرده باشند


باید یه حرکتی کنم نذارم 26 ماهگی آریا با غم بگذره - شاید رفتم یه کیک بخرم و یه دسته گل یه بندری هم درست کنم چند نفر رو هم دعوت کنم ، کلهم همه رو با هم سورپراز کنم

هر آنکس عاشق است از جان نترسد

یقین از بند و از زندان نترسد

دل عاشق بود گرگ گرسنه

که گرگ از هی هی چوپان نترسد


پی نوشت 1: پشت این مادر مهربونی که ازش اسم می برین ، یه مادری هست که خارج از همه مهربونیهاش ، وقت غذای بچه اش که می شه ، می شه کم حوصله ترین مادر دنیا متاسفانه چرا تلاش نمی کنم در این مورد مثل بقیه باشم و اینقدر بی خود و بی جهت حرمت ، امنیت ، آرامش بین مادر و پسر رو وقت غذا از بین می برم ؟

البته این مسئله شامل همه موارد و همه دفعاتی که غذا می خوریم نمیشه و ضمناً همه اون حالات درون خودم اتفاق می افته و معمولا چیزی به آریا بروز داده نمی شه اما خوب اعتراف می کنم وقت غذا خیلی تلاش می کنم مهربون باشم اما همچی هم مهربون نیستم بلکه بیشتر جدی ام و حال و حوصله التماس کردن و ادا و اطوار درآوردن ندارم یعنی از  بس تو این یکسال اخیر این کار رو کردم که دیگه .... و عقیده ام اینه که بچه گرسنه باشه سنگ هم بذاری جلوش باید بخوره یعنی که چی ؟ نیشخند و لزومی نداره که هر بار براش ادا در بیاری تا بخوره - خلاصه اینکه من در همه شرایط مخلصش هم هستم اما واقعا برای غذا دیگه چندان حوصله ندارم ادا در بیارم ، می خواد بخوره نمی خواد هم نخوره نیشخند

بدترین کاری که توی مادری ازش بدم میاد ؛ غذا دادن به بچه است چون از اول هم راهم رو در این مورد اشتباه رفتم و از اول هم بلد نبودم آدابش رو


 پی نوشت 2 : اون تصمیمی که گرفته بودم تا 26 ماهگی آریا با شادی بگذره رو عملی کردم و بسیار هم به خودمان و آریا خوش گذشت سند تصویریش رو هم شنبه می ذارم

اون ناراحتیه هم برطرف شد ماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (41)

مامان بردیا
12 دی 91 12:12
26ماهگی گل ÷سر مبارک افرین به شما مامن وبابای خوب که اینقده به فکر تربیت اریای عزیزم هستین تبریک میگم بهتون امیدوارم اریا هم در همه مراحل زندگیش موفق باشه وحتما با مامان مهربونی مثل شما 26ماهگی خوبی رو تجربه میکنه خوش باشبن


عزیزم ممنونم شما لطف دارین
فاطمه
12 دی 91 13:07
26 ماهگی عشق خاله مبارک
احسنت به تو آبجی گل و مادر مهربون



ممنونم آبجی جووووونم
مامان جوجه طلا
12 دی 91 13:52
26 ماهگیت مبارک عزیز دلم

همیشه شاد باشی.

آفرین به تو مامان خوب که چیزای قشنگ یاد پسری میدی.



مرسی عزیزززززززززم
فهیمه مامان سینا
12 دی 91 13:54
26ماهگی آریا گلی مبارک پستتوخوندم کامل ولی سینا نمیذاره چیز دیگه ای بنویسم بعدا میام مینویسم
ارغوان
12 دی 91 15:10
مبارکههه پس
ببوسید آریا فسقلی رو



ارغون جان شما خیلی محبت می کنید که به من سر می زنید ممنونم
مامان محمدحسن
12 دی 91 15:45
ایشالا 26 سالگیش!
ناشر این کتاب که گفتی کیه؟!!



عزیزم ناشر این کتاب ، موسسه انتشارات صابرین هست
www.saberinbooks.ir
مريم
13 دی 91 0:49
26 ماهگيش مبارك عزيزم

منكه خيلي نگرانم ...
اميدوارم از اين دوسالگي وحشتناك به سلامتي عبور كنم.
يعني ميشه؟؟؟
فك ميكنم هيچي درباره يه بچه دوساله نميدونم !


عزیزم ممنونم که سر زدید
انشاء اله این هم به سلامتی با صبر و حوصله می گذره
آیدا مامان ویهان
13 دی 91 8:51
مبارک باشه این دو تا 26 ایشاا... 26 سال بعد دامادی گل پسرمون.
راستی آپم


ممنونم عزیزم
آیدا مامان ویهان
13 دی 91 9:08
من یکم فضولم میشه بگی چی شده؟


نووووووچ


نووووووووووچ
مامان پریناز
13 دی 91 12:14
ببین مریم جون اونی که باید تولدتو پیش از موعد بهش یادآوری کنی شوهرته نه ما!!!

خیلی خوب بود عالی بود...نمیدونم این پسر باادب به کی رفته؟؟؟

مریم دیوونه شدم از بازی های تکراری که دختر دیگه نمی پسنده چیکار کنم؟؟چه اسباب بازی بخرم؟من زیاد اسباب بازی نمی خرم چون چیزای صدادار و ...رو نهیات یکی دوبار نگاه میکنه بیشتر کارای فکری میگیرم که اونا هم سریع براش تکراری میشن


عزیزم اصلا نگران نباش به همسر مححترم نیازی به یادآوری نیست چون قراره تولد 2 سالگی از دست رفته آریا رو که نتونستیم تو موعدش بگیریم ، روز تولد مامان و باباش بگیریم از این جهت خیالت راحت یادش نمی ره
درباره ادبش هم که عزیزم نیاز به گفتن نیست کاملاً به من رفته ، آره خوشکلم
در مورد مشکلت با بازی من در این مورد هیچ مشکلی هم ندارم نه اینکه شونصد تا بازی بلدم نه ، از این نظر که راههای سرگرم کردن بچه ها اون هم بدون وسیله واسبا بازی خیلی خیلی بیشتر هست بازیهایی که هیچ وقت ازش سیر نمیشن و زده نمی شن حتما یه خورده فکر کنی پیدا می کنی - اما حتما در هفته آینده یک پست برای این بازی می ذارم تا بلکه کمکی کرده باشم عزیزم

نيلوفري
13 دی 91 13:01
خدای خوب من

خدای مهربانم

بنام تو که بی همتائی، مهربانی و جاودانی

امروز چهار شنبه است

پس با لطفت چهار حاجت مرا برآورده ساز

سلامتی برای عزیزانم و خودم

تو عزیز دلمی - چه خوشحال شدم کامنتت رو دیدم

برکت و موفقیت در کارهایمان

و سعادت و شادی و آرامش ...

من میدانم لطف تو انقدر زیاد است که چون همیشه این چهار حاجتم را روا میکنی

من نیز چون همیشه ترا شکر گزار خواهم بود


در پناه خوبيهاي خداي مهربون باشي مهربونممممممممممممم



نيلوفري
13 دی 91 13:02
تولدتون هم پيشاپيش مبارككككككككككككك




مرسی عزیزززززززززززم
فرزانه مامی مرصاد
13 دی 91 13:02
سلام
وای از دست این بچه ها که با غذا نخوردنشون هم خودشون لاغر میشن هم ما را لاغر میکنن از حرص
26 ماهگیشم مبارک
اون اتفاق بد هم هرچی که هست امیدوارم ختم بخیر شده باشه
ببوس گل پسرا


آره فرزانه جون - یعنی تو یخچال ما الان چهار مدل غذا ردیف هست تا پائین اگه بگی آریا یه ناخن زده باشه ، اصلاً
شهره مامان مینو
13 دی 91 13:12
وااااااااااااااااا مردم خودشون و اقاشون تو یه روز به دنیا اومدن...واااااااااااااا مردم چه همه کاراشون نظم داره... قربون این پسر مودبم بشم... در مورد کامل بودن هم که باید بگم هییییییییشکی کامل نیست...اما خیلی خوبه که اینقدر مراقبه داری...خوش به حالت...


درست می گی همینطوره - هیچ کس کامل نیست
شهره ما رو خجالت نده تو که استاد مایی تو همه چیز نازنین
گلبرگ
13 دی 91 16:42
سلام مادر مهربون
از پستتون خیلی خوشم اومد. مطالب مفیدی بود که من هم بیشترشون رو به یاد پسرک دادم با اونکه هنوز نمی تونه صحبت کنه اما به همون زبون خودش تشکر و بفرمایید رو می گه
اما در مورد غذادادن من هم اوایل خیلی عصبی می شدم و داغ می کردم کم کم با کتاب یا سی دی یا هر چیزی که براش جالب بود سرش رو گرم میکردم که خدا رو شکر جواب داد
من جدیدا واسه خوابوندنش خیلی عصبی می شم کلی شیر می خوره و نفس منو می گیره اما باز بلند میشه راه می افته و میره
منم مجبور شدم چند بار سرش داد بزنم بعدش هم پشیمون شدم
نمی دونم با این مسئله چه طور باید کنار بیام


عزیزم خوب می دونی هم خوابیدن هم غذا دادن تو هیچ کدومش اجبار جواب نمیده
خوب اینکه نمی خوابه رو فکر کنم باید بررسی کنی ببینی پسرت معمولا به چند ساعت خواب احتیاج دره مثلا ممکنه بر خلاف بچه های دیگه که 12 ساعت می خوابن اون به 10 ساعت احتیاج داشته باشه ، ساعت خوابش رو طبق نیازش تنظیم کن و ضمنا سعی کن خوب خسته بشه و فعالیت جسمانی داشته باشه بچه ها مثل ما نیستن منبع انرژی هستن و تا انرژیشون صرف نشه خسته نمی شن
مامان جوجه طلا
13 دی 91 23:44
26 ماهگی گل پسر ناز مبارک

هزارتا بوس برای شما

تولد خودتون هم مبارک


ممنونم عزیزم
رعنا
15 دی 91 17:06
به به مبارک باشهههههههههه
به سلامتی انشالله
وای مریم گاهی بعضی چیزها رو که مینویسی کاملا با پسملی من صدق میکنه انگار شرح حال امیررضا رو میدی

خوشحالم که روز به روز داری شاهد رشد و پیشرفت آریای گلم میشی


رعناااااا جونم خیلی ممنونم که سر زدی
بله همینطوره بچه های همسن خیلییییییییییی به هم شباهت داره رفتاراشون
رعنا
15 دی 91 17:08
خو.شحالم که اون ناراحتی برطرف شد

ببین سر غذا خوردن نه خودت رو عذاب بده نه آریا رو ......به قول مامانم بچه ها بلدن چه طوری خودشون رو سیر کنن

هر بچه های هزارتا خوبی داره و چند تا بد قلقی.....کم کم درست میشه


آریا که من رو لِه پِه کرده سر غذا خوردنش
محبوبه
16 دی 91 2:32
سلام.
مبارکه هم 26 ماهگی گلپسری.
چه عادات قشنگ و بجایی داره اریا جانم.
منتظر پست بازیهاتون هستم.


واااااااای محبوبه خوشحالم که اومدی
چشم به زودی می ذارم البته چیز خاصی نیستن تکراری ان
فاطمه مامان صبا
16 دی 91 4:40
26 ماهگی آریا جون مبارک..........واقعا با شوهرت تولدتاون یکیه ؟؟؟؟چه جالبت بازم تبریک به هر سه تاتون
همیشه جز بهترین مادرایی هستی که میشناسم فرین مریم جون



بله تولدمون یکیه ، یک روز یک ماه و یک سال
ممنونم شما به من زیاد لطف داری عزیزم
فاطمه
16 دی 91 21:59
تولد آبجی مهربونم و شوهر آبجیم پیشاپیش مبارک

بوس واسه آریاجونم



مرسی آبجی کوچیکه
وفا مامان پارسا
16 دی 91 22:56
من نظر نوشتم چرا رفته پس؟


وفا از دست تو
نرگس مامان طاها و تارا
17 دی 91 7:45
واي واي واي مريم من چقدر عقب افتادم از اينجا:
1-خيلي وبلاگت قشنگ شده
2-خيلي آهنگش بهم حال داد دمت گرم
3-26 در 26 مبارك عزيزم
4-مطالبت خيلي مفيد و كاربردي بود فقط يه سوال يعني همه اين كاراي خوب آريا فقط با ديدنش از شما ياد گرفته؟يعني هيچ تاكيدي روش نداشتيد كه مثلا اينجا بايد تشك كني يا اسباب بازي پس بدي؟يعني اصلا مستقيم بهش آموزش ندادي؟
5-من هميشه عاشق بچه هاي 2-3ساله بودم چون فكر مي كردم شبيه راديو ضبطن و البته كه هستن اما حالا حس مي كنم در رابطه با بچه ها يخودم دوست ندارم چون بيشترين مسئوليت ما تو اين دوران هرچند كه از اول سخته اما تو اين سالها خيلي خودشو نشون ميده.
6-در ضمن وقتي يه ناراحتي داري يا نگو يا كامل بگو مگه نمي دونم يمن از فضولي ميمرم آخه؟


عزیزم خیلیییییییی ممنونم که سر زدی و از آهنگ هم خوشت اومد
نه عزیزم ، بعضی موارد رو صرفا فقط با دیدن و الگو بردار در مدت زمان طولانی دیده و یاد گرفته مثل تشکر کردن- به کار بردن کلمه بفرمائید - ببخشید گفتن - اما خوب یه چیزی مثل این که اسباب بازی میزبان رو نباید با خودش بیاره رو از وقتی کوچیک تر بود بهش گوشزد کردیم وقتی میرفتیم مهمونی اگر گاهی می خواست وسیله ای برداره می گفتیم نه مامان این مال صادقه ، مال تو نیست فقط می تونی باهاش بازی کنی و اون هم درک می کنه و مخالفتی نمی کنه
یا می دونه خیلی از وسایل رو فقط اجازه داره ببینه و نمی تونه دست بزنه مثل لوازم دکوری منزل میزبان
وفا مامان پارسا
17 دی 91 10:01
مریم مشکل اینه که هنوز خودشون دقیقا نمیدونن این بچه چشه من که دلم کباب شد وقتی خوندم ..دیشب تا صبح خوابم نبرد از بغض مخصوصا عکسایی که باباش گذاشته بود بچه مثل ماه م یمنونه طفلک یکسره آزمایش خون و سونو گرافی و عکس و آنژیو و بیمارستان باباش نوشته بود هیچی هم نمی گه هر کاری دکترا و پرستارا می گن با سکوت انجام می ده برو تو قسمت شرح درد وبلاگش
مامان جوجه طلا
17 دی 91 10:50
خدارو شکر که ناراحتی برطرف شده .

امیدوارم حال گل پسری خوب شده باشه.


ممنونم عزیزم
آربا هم بهتره اما شدیدا دچار بی اشتهایی شده
الی مامان
17 دی 91 12:42
شیر مرد مامانشششششششششششششش
مبارکت باشه آقا!!!!!!!!!!
می دونم خوب بلدی با دغدغه های مامان راه بیای تا همین نزدیکی آریا بشود بهترین پسر این حوالی و حتی دورترهااااااااااااااااااااااااااااااااا
مامانی با این همه حوصله سزاوار نیست خودت حتی یه کوچولو خودتو سرزنش کنییییییییییییییییییییییی
خیلی شاد باشید


ممنونم عزیزم خیلی لطف کردی که سر زدی
حتما شما رو لینک می کنم
سمیرا مامان آنیتا
17 دی 91 13:48
به به همه 26 ها مبارکا باشه
آریا خیلی باهوشه مریم .. شاید همین یه ذره بازی هم که سر غذا درمیاره به خاطر همین عکس العمل های توست .. من تو غذا واقعا ریلکسم .. یه جا خوندم باید به معده کوچیکش احترام بذاریم برای همین دوتا لقمه هم که بخوره و دیگه نخواد من مشکلی ندارم .. برمیدارم جمعش میکنم ..


آفرین به شما سمیرا خااانوم خواشا به حالت مادر خانومی
atefe
17 دی 91 22:51
مبارک باشه 26 ماهگی پسر خوش اخلاق...و پیشاپیش تولدت مبارک مریم جون
بازی ها رو بذار مریو جون....


ممنونم عاطفه جووون ، چشم می ذارم البته چیز خاصی نیست اصلا
فهیمه مامان سینا
18 دی 91 1:21
خب خوشحالم که ناراحتیت برطرف شدو هم تصمیمت عملی شد
پس کو عکسها ؟؟الان که دوشنبه است!!


عزیزم درگیر تب و سرما خوردگی آریا هستم دل و دماغ ندارم چشم حتما می ذارم ولی چیز خاصی نیست اصلا
بهشاد(مادر رادین و راستین)
18 دی 91 12:24
مادر نمونه ، پدر نمونه خوب معلومه پسر هم نمونه می شه و حالا در 26 ماهگی آریا جون یک پسر مودب و متین داریم ... خدا حفظش کنه.

مریم جون قرار نیست که همه کامل باشیم هر کس یه جای کارش گیر داره ... گرچه من هم در زمینه ی غذا دادن به کودک پر حوصله نیستم ... و شدید با این که گفتی اگر گرسنه باشه سنگ هم می خوره موافقم .

خوشحالم که مشکلت برطرف شده و خوشحالی .....موفق باشی


ممنونم بهشاد جان ، نه بابا اینطورام که شما می گین نیست
شما لطفتون زیاده به ما
منم همین می گم چه معنی داره التماس کردن برای غذا
مرسی از لطفت بهشاد جون
شهره مامان مینو
18 دی 91 15:29
سلام عزیزم.خیلی دوست ددارم درباره این موضوع چیزی بدونم اما تا حالا چیزی نخوندم و کلاسی هم نبوده که برم.ممنون میشم اگه راهنمایی کنی...


جایزه ما محفوظ می باشد هاااااااااااا
نغمه(مامان کسری و نیکا )
19 دی 91 11:04
اشالاه 26 سالگیشو با عروست جشن بگیری مریم جونم خوبی خیلی دلم واست تنگ شده بود ایشالاه همیشه شاد شاد باشین پسملمون ببوس
باز که منو تو پیوندات اضافه نکردی گریهههههههههههههه


عزیزم نغمه جونم خیلیییییییی ممنونم که منو شرمنده می کنی و سر می زنی
چشم ببخشید همین الان به لینکام اضافه می کنم
گلبرگ
19 دی 91 16:43
بابا کفم برید
تولدتون یک روز و یک ماه و یک ساله؟
چه جالب


حالا جالب اینه که دور و بر ما زن و شوهر اینجوری چند تاااا داریم
آیدا مامان ویهان
20 دی 91 8:41
عکس ها چی شد پس؟
خوشحالم که ناراحتی برطرف شد.


عزیزم می خوام یه خورده کاملش کنم بعد بذارم
آره اون مسئله فرداش حل شد
گلبرگ
20 دی 91 9:36
مامی جان
معرفی کتاب و بازی خالیه؟


اونها هم کم کم راه می افته عزیزم
شهره مامان مینو
20 دی 91 14:22
سلام مریم جون.ممنونم از کتابای خوبی که بهم معرفی کردی.راستش تا نخونم که نمیتونم نظر بدم اما به نظرم کتابای خوبی باشن.هرچند فلسفه برای کودکان یک تکنیکه و شاید اموختنی باشه ولی باید دید این کتاب ها اینو می اموزند یا صرفا کتابی هستند برای خوانده شدن.تا نخونم نمیدونم.اما باز هم بسیار ممنون گل مریم بانو...
.آزی.
21 دی 91 2:11
مریم جان اعتراف آخرت واقعا جالب بود. مطمئن باش همه ما از این لحظه های بد داریم. منم اصلا نمی تونم موقع غذا خوردن آرتین باهاش بازی کنم و صرفا تلاشم اینه که غذاشو به بهترین و کامل ترین شکل بخوره. وقتی خورد تازه دل من آروم می شه.
فاطمه
21 دی 91 11:40
آجیییییییییی پس چی شد این آپ جدید من دلم عکس آریا میخواد قربون آجی گلم که یه مامان مهربونه
سعید
21 دی 91 19:43
ممنون که به وبلاگم سر زدید هم تولد اریا و هم تولد پدر مادرش هم مبارک باشه موفق باشید
گلبرگ
23 دی 91 10:06
مریم جون من منتظر معرفی کتاب قصه هستم زود باش آریا جدیدا به قصه خیلی علاقمند شده مرسی عزیزم
مامان شايان
23 دی 91 14:31
سلام پسرم شايان تو مسابقه ي تولد 2 سالگي ني ني وبلاگ شركت كرده و منتظر دستاي پر مهر شماست تا 2 تا راي خوشكل بديد منتظريما... زود بيايد .شماره 22 تا دوشنبه فقط وقت داريم