آریاآریا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

من و پسرم آریا

27 ماهگی

1391/11/18 9:40
نویسنده : مریم
907 بازدید
اشتراک گذاری

روزهای سختی رو گذورندیم 

آریا توی بیمارستان 27 ماهه شد

مواقعی بود توی بیمارستان که همه تلاشهای من و پرستار و دکتر برای پائین آوردن تبش نتیجه نمی داد و من پسرکم رو که صورتش از تب بالا سوخته بود رو تو دست می گرفتم و فقط گریه می کردم و درمانده بهش نگاه می کردم و از همه جا نا امید می شدم و فقط می گفتم حالا چیکار کنم ؟

این روزها هم جزو روزهای من و دو سالگی آریا بود ، از اون روزهای سخت

این هم جزئی از خاطراته که امیدوارم هیچ وقت دیگه تکرار نشه

قربونش برم که تو بیمارستان روزهای اول بعد از هر آمپول هم گریه می کرد و هم از پرستار تشکر می کرد، حتی اون شب اول  که سرم زد و برگشتیم خونه با همه دردی که کشیده بود خواست که برگرده و از پرستار تشکر کنه و با گریه ازش تشکر می کرد

دیگه وقتی تو بیمارستان بستری شد از بس زجر کشیده بود از همه آدمها می ترسید، اگه یه پرستار می اومد تو اتاق این وحشت می کرد حتی اگر با اون کاری نداشت

از وقتی اومدیم خونه بعضی مواقع داستان بیمارستانش رو برامون تعریف می کنه، جای سرم هاش رو روی دست نشون می ده و با زبون بچه گونه خودش شمرده شمرده می گه : خانومه اومد سرم زد ، بعد چسب زد ، دارو داد ، من خوب شدم ، منم در ادامه اش بهش توضیح می دم که مامانی خانم پرستار تو رو دوست داشت به خاطر اینکه مریض بودی ، سرم می زد که زود خوب بشی بری خونه ، دیدی خوب شدی اومدی ؟ و بعد می خنده و می گه : آره


خدایا خودت می دونی که من تو زندگیم هیچ وقت تو هیچ شرایطی چشمم دنبال زرق و برق دنیا نبوده ، هیچ وقت نگفتم خدایا این رو بده ، اون رو بده ، فقط همیشه گفتم ازت ممنونم به خاطر سلامتی خودم و خانواده ام ، خدایا سلامتی و عاقبت به خیری رو ازمون نگیر

به همه شفا عطا کن خصوصاً فرشته های زمینی

مخلصتیم خدا ، می دونی که نفسمون به بند بند وجود این فرشته ها و نفسشون بنده

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (29)

گلبرگ
17 بهمن 91 9:34
خوش اومدید چشمون به جمالتون روشن
گلبرگ
17 بهمن 91 10:11
ای وای مریم جون چی شده؟
گلبرگ
17 بهمن 91 10:19
لعنت به این ویروس که هیچ کس از دستش در امان نیست حتی این فرشته های کوچولو
مریم جون، درکت می کنم. آریا جون هم تو آبان این بلا اومد سرش، واسه اون بیرون روی بود فقط، 8 روز طول کشید. روزهای بدی بود
ان شاء ا... پسری زودی سرپا میشه، مواظب خودتون باشید


ممنونم گلبرگ جون
والله من ترجیح می دادم بیرون روی داشته باشه تا اینکه تب کنه ، تب های طولانی مدت 6 ساعته که با هیچ مسکنی پائین نمی اومد و هر لحظه می ترسیدیم تشنج کنه و همه زحمات دو سالمون بر باد بره و ...
مریم مامان محمد رضا
17 بهمن 91 11:02
آخی غزیز دلم . انشاالله که هیچ وقت توی بیمارستان نباشه.

خداروشکر که بهتر شد.


ممنونم عزیزم - شما خیلی لطف داری به ما سر می زنی مریم جون
سارا مامان آرام
17 بهمن 91 11:16
وای مریم جون چی شده؟؟؟؟؟
خیلی ناراحت شدم خیلی
از دیدن این عکسا قلبم درد گرفت


سارا جون از اون روزی که اومدی بوشهر تا الان آریا مریض بود و آخرش بستری شد 4 روز
نیلوفری
17 بهمن 91 11:47
گریههههههههههههههههههههههههههه

الهی بمیرممممممممممممم برات آریای قشنگمممممممممم

الهی درد و بلات تو سرم گل پسری که دیگه اینطوری نبینم تو رو

الان بهترین؟؟؟

مریمممممممممممم

الهی بمیرمممم براش که انقد بی حال بود و تو این وضع بودش

ایشالا همیشه بهتر باشینننننننننن

ببوس آریای قشنگمو




ببخش نیلو نمی خواستم ناراحتت کنم
الان خوبه حتما فردا عکسهای بعد از بیمارستانش رو می ذارم تا خوشحالت کنم
گلبرگ
17 بهمن 91 14:20
دیدم لباسای آریا جون بهاریه، نگو شما یه جایی هستید دور از دود دم تموم نشدنی تهران و البته خوش آب و هوا و بهاری. زیاد خوش به حالتون
بوشهر ساکنید؟ درسته؟


بله با اجازتون بوشهر هستیم


فاطمه
17 بهمن 91 16:18
الهی فدای آریا کوچولو بشم
الان بهتره آبجی ؟
خیلی ناراحت شدم عکسهاشو اینجوری دیدم


سلام آجی کوچیکه
بله الان حالش خوبه خوبه - دعا کن دیگه مریض نشه آجی
مامان سارا...(دردونه جون)
17 بهمن 91 18:21
واااااای بمـــــــــــــــــــیرم الهی عکس ها رو دیدم دلم ریخت پایین
خیلی ناراحت شدم عزیزم قربون اون صورت ماهش


خدا نکنه خواهر
ببخشید که ناراحتتون کردم این هم بخشی از زندگی و بخشی از روزهای مادر و فرزند هست
وفا مامان پارسا
17 بهمن 91 21:03
مریم این چندروز به اندازه کافی غصه خوردم تصور کردن اریا روی تخت بیمارستان دلم رو اتیش می زد .. اصلا دلم نمی خواست دیگه وقتی میام وبلاگت این عکسا رو ببینم .. خیلی بدی مریم !من هنوز شب ها با گریه برای ستایش کوچولو می خوابم .. دیگه اینقدر جیلیز ویلیزم نده
ان شالله دیگه هیچ وقت پاش به بیمارستان باز نشه این پسر ! تااااااااااااااا موقع بدنیا اومدن بچه اش


وفای خوبم ، وقتی که آریا رو تخت بیمارستان از تب چند ساعته می سوخت خیلی فکر کردم که ناراحتیم رو با کی در میون بذارم ، باز هم مثل همیشه تو اولین نفری هستی که همیشه به عنوان دوست به ذهن من میای
ببخش که ناراحت و نگرانت کردم، ممنون به خاطر دعاهایی که برای آریا کردی و برای همه بچه ها
مادر(رادین و راستین)
18 بهمن 91 0:28
مریم جونم .... بلا دوره عزیزم
خداروشکر که ختم به خیر شد ...
با دیدن عکس ها دلم کباب شد ... خدای من چی کشیدی ... چهار روز سخت رو گذروندی ... خدا قوت

مریمی جونم از آریا پرستاری می کنی مواظب خودت هم باش ... باید توانایی داشته باشی که به پسرک برسی.
براتون دعا می کنم .......
بازم خدارو صد هزار مرتبه شکر که الان همه دور هم و خونه هستین.
می بوسمتون

ممنون عزیزم که توی این شرایط به من سر می زنی... یک بار اومدم وب اریا جون دیدم خبری نیست ... رفتم ... اصلا فکر نمی کردم که همچین درگیری داری.

منتظر تصاویر سلامتی و شادتون هستم.


بهشادم ممنون به خاطر دعاهای قشنگت
همیشه از حضورت خوشحال می شم
نرگس مامان طاها و تارا
18 بهمن 91 8:02
الهي من بميرم..يعني تا رسيدم اين آخر و خبر سلامتي و خوندم قلبم تو دهنم مي زد...خدا رو شكر كه گذشت.
ديدم چند روزي خبري ازت نبود...
اميدوارم خيلي زود اين وروجك خان دوباره شاداب و سر حال بشه


واااای ببخشید که اینقدر نگران شدی
آره خدا رو شکر اگر سخت بود ولی تموم شد
خدا به همه بچه های مریضی که مریضی های سخت دارن شفا بده به حق علی
نیلوفری
18 بهمن 91 9:46
خوشحالممممممممممم

مریممم جونم خوشحالم که بهتر شده

الهی که هیچ وقتتتتتتتتتتتتتتت مریض نشه

آلهی آمین

ببوسسسسسسسش




نیلوفرم اینقده ماشاء اله بعد از بیمارستان مهربون و شیرین زبون تر شده که خدا می دونه ، اینقده عکس های خوشکل ازش گرفتم که نگو ، انشاء اله شنبه می ذارم البته شاید رمز دار

وفا مامان پارسا
18 بهمن 91 10:02
خوشحالم که منو دوست خودت می دونی و در غمها و شادیهات شریکم عزیزم
از وقتی بچه دار شدم با دیدن حتی عکس بچه ای که مریضه یا گریه می کنه انگار قلبم درد می گیره و گریه ام درمیاد چه برسه که اون بچه اریا باشه که واقعا خیلی دوستش دارم
حالا بدو عکسای خندونشو بذار شاید که دلمان را شاد کردی ..ان شالله که همیشه لبهای نازش خندون باشه
این مدت خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی بهت سخت گذشت بمیرم برات


وفا جون فدات بشم ، خدا همه بچه ها رو شفا بده ، خیلی سخته خدا نصیب نکنه ، بمیرم براش اینقده گرسنگی کشیده بود چیزی حدود 5 روز خدا رو قسم غذا نخورده بود و پوست لبش خشک خشک بود ، وقتی تبش کم می شد و خواب می رفت از تو خواب از گرسنگی اوق می زد و بلند می شد ، نای گریه هم نداشت ، خدا نصیب نکنه
عزیزم عکساش الان همراهم نیست قول می دم کلی عکس خوشکل بذارم ازش روز شنبه
زهرا مامان روشا
18 بهمن 91 10:20
مریم جون خیلی ناراحت شدم الهی قربون پسر گل چشم خورده والا
دعا می کنم ان شاالله همیشه سالم و سلامت باشه و عکس از شادی هاش بزاری و من ببینم و هی دلم بخواد لپ ماهش رو گاز بگیرم


زهرا جون ممنونم عزیزم خیلی محبت داری به ما سر می زنی
خدا رو شکر آریا خوب - خدا کنه دیگه مریض نشه همینطور همه بچه ها
انشاء اله به زودی عکسهای شادیش رو هم می ذارم
شهره مامان مینو
18 بهمن 91 11:48
الهی بمییییییییییییییییییییییییرم....قلبم از جاش کنده شد مریم جون ... قربون صورت ماه گل انداختش بشم من.... خدا کنه دیگه هرگز چنین روزهای سختی رو تجربه نکنی خانومی.... الهی که همیشه سلامتی مهمون خونتون باشه...


وای خدا نکنه شهره جون ایشاء اله همیشه سلامت باشی
ممنون به خاطر دعاهای خوبت
فاطمه
18 بهمن 91 15:24
خدا رو شکر که الان بهتره
الهی هیچ وقت خدا سلامیتو رو از کسی نگیره و ایشالله هیچ وقت آریا و دیگر کوچولوها مریض نشن
ببوسش آبجی


مرسی آجی گلم بووووووووس
محبوبه
18 بهمن 91 19:24
آخه
عزیز دلم. الهی همیشه بلا ازت دور باشه کوچولوی خاله.
خدا هیچ وقت این فرشته های معصوم رو ناخوش نکنه.
الهی هیچ وقت بخاطر بیماری و درد پاش به بیمارستان وا نشه


ممنونم محبوبه جان
خدا انشااله عزیزان شما رو هم سلامت نگه داره
مامان پریناز
20 بهمن 91 0:29
الهی من برای تو بمیییییییرم خاله....مریم همه وجودم غم شد...الهی بگردم چقدر اذیت شدین همتون....الهی دیگه هیچوقت پاتون به بیمارستان باز نشه...
دعا میکنم خوب خوب خوب بشه


خدا نکنه زهرا جون
خدا روشکر الان خوبه
ممنونم به خاطر دعاهای قشنگت عزیزم
خدا پری ناز نازت رو حفظ کنه
مامان بردیا
20 بهمن 91 12:21
عزیز دلم چش شده بوده اخه الهی بمیرم چرا این عکسارو گذاشتی دلم ریش شد الهی اریای گلم چقده اذیت شده مریم جون دعا میکنم دیگه همچین شرایطی برات پیش نیاد کلی ببوسش قربون تشکراش برم من عزیزم خدا باهاتونه نگران نباش


ببخشید که ناراحتتون کردم
ایشاء اله هیچ بچه ای هیچ وقت مریض نشه و بردیا هم همیشه قوی و سالم باشه عزیزم
مامان كسري
20 بهمن 91 13:12
آرياجون الن كه عكسات رو ديدم كلي گريه كردم ايشاالله زود خوب بشي
آخه كسري هم الان يه ماهه كه مريضه و دائم تب مي‌كنه و همش تو بيمارستان و مطب دكتر و آزمايش و ...
هنوزم خوب نشده و 20 روزه كه داره آنتي بيوتيك مي‌خوره بچم فقط شده پوست و استخون
هفته ديگه هم بايد دوباره بره آزمايش
خدايا هيچي ازت نميخوام فقط اين كوچولوها رو سالم و سلامت نگه دار


ممنونم عزیزم بابت همدردیت و دعاهای خوبت
منم خیلی ناراحت شدم که متوجه شدم کسری جو مریضه آب شد بچه با این تب - ایشاء اله هر چه زودتر کسری خوب بشه
سمیرا مامان آنیتا
21 بهمن 91 8:59
وای الهی بمیرم برای آریای قشنگ و تب دارم و دل مامانش هیچی سخت تر از مریضی بچه نیست به خدا چی شده بود مریم جان ؟ الان خوبه ؟ الهی من بمیرم چی کشیدی .. خدا کنه دیگه این روزا هیچ وقت تکرار نشه 27 ماهگیت مبارک گل قشنگم ایشالا بیماری از وجود عزیز و نازنینت همیشه دور باشه
سمیرا مامان آنیتا
21 بهمن 91 9:02
مریم جونم .. عزیزم اخه این چه فکریه که تو کردی ؟ تو یکی از بهترین دوستای منی که همیشه ازت کلی چیز یاد گرفتم و هیچ وقت حاضر نیستم این دوستی رو از دست بدم .. بخدا یه وقتایی از صبح تا شب وبت باز بود که بلکه من وقت کنم بخونم اما اصلا فرصت نمیشد و شب بسته میشد
هیچ وقت راجع به من این فکرا رو نکن خب ؟ همه دنیا رو هم فراموش کنم بهترین دوستای وبی ام رو هرگز فراموش نمیکنم


دلم برات تنگ شده بود همین - دوستت دارم ، دلم نمی خواد از دستت بدم سمیرا
نرگس مامان طاها و تارا
21 بهمن 91 9:46
مريم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آريا خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟كجايي؟بيا بگو پسرمون در چه اوضاعيه؟
نرجس خاتون،مامان طهورا خانوم
21 بهمن 91 9:53
الهی من بمیرم مریم.
چی شده؟
دلم ترکید به خدا عکساشو که دیدم. بیمارستان چرا؟
سالم باشه همیشه الهی.بلا دور باشه ازش


خدا نکنه نرجسی - بچه است دیگه مریض می شه ولی خوب خیلی سخته خدا نصیب کسی نکنه
رعنا
21 بهمن 91 15:05
الهی بمیرممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

قربونش برم ...بمیرم که اینطوری گریه میکنه

مریم چند بار اومدم تو وبت ولی نتونستم پی ام بزارم ...الان با اکسپلورراومدم دیدم میشه کامنت بزارم.........
آخ که چی کشیدید همتون..الان آریا خوبه؟
انشالله همیشه سلامت باشه
خیلی ناراحت شدمممممممم


ممنونم بله الان خوبه خدا رو شکر
فهیمه مامان سینا
22 بهمن 91 1:34
وایی ببخش مریم این قدر دیر اومدم که از حالو روز پسرکمون بی خبر شدم...
اول پست بالا رو دیدم خداروشکر که خوب شده
پسرک منم مریض شده مدام بالا میاره ..دعا کن که زود خوب شه


وااااااااااای الهی سینا جونم مریض شده
خدا کنه هرچه زودتر خوب بشه فهیمه یه خبری بده از سینا
atefe
25 بهمن 91 3:49
الهی بمیرم مریم جان،وقتی ....خیلی ناراحت شدم،خیلی اعصابم خرد شد،الهی فداش سم که اینفدر این پسر صبوره...عکسها رو دیدم دلم کباب شد،ایشاله همیشه سلانت باااااااااشین.
مامان پریسا
28 بهمن 91 10:01
این ویروس همه ی بچه ها رو درگیر کرد خدا رو شکر که الان بهتر شده.بچه بردارم هم2 روز بستری شد به خاطر این ویروس.
همش تبببببببببب


آره خیلی خیلی خیلی تب بدی بود ، ول نمی کرد
توی یک ماه سه بار اومد سراغش آخرش دکتر گفت باید بستری بشه تا خوب بشه