آریاآریا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

من و پسرم آریا

خدایا ممنونتم

1392/1/24 13:02
نویسنده : مریم
739 بازدید
اشتراک گذاری

زلزله استان بوشهر وحشتناک بود ، چون عده ای عزیزانشون رو از دست دادن و عده دیگه هم همه اونچه که داشتند ، اما کاش همه فقط داشته های مادیشون رو از دست داده بودن و بلا جان عزیزترین کسانشون رو نمیگرفت

پیرزنی که عروس باردار و نوه چهار ساله و پسرش رو از دست داده بود

تصویر کودک یک ساله ای که توی مراسم تشییع توی دستها بود

ناراحت کننده است . خیلی


سامان و ساسان عزیز

دو قلوهایی که خدا به دل مادرشون رحم کرد و نذاشت این پدر و مادر آغوشش خالی بشه

خیلی خوشحالم ، خدایا شکرت که دل این مادر رو نشکوندی و آغوشش رو خالی نکردی

خدایا ممنونتم


پینوشت 1: من و پسرم و همه اطرافیانم راحت زیر کولر نشستیم اما می بینید صورت این کوچولوها قرمز شده از گرما، من می دونم که چقدر گرمه و اینها چقدر اذیت هستن بعلاوه پشه هایی که نیش می زنن و خیلی آزار دهنده هستن - کاش زودتر خونه هاشون ساخته بشه با کمک همه .

پینوشت 2: می خوام یه تشکر بزرگ بکنم از همه کسائی که نگران ما شدند، و به هر صورتی که می تونستند جویای حال ما شدند، زبانم قاصر است برای سپاس همه این محبت ها، خدا رو شکر می کنم که توی این دنیا کسانی هستند که دوستمان دارند، من هم دوستشان دارم

از همه تون ممنونم

پینوشت 2: خدایا دیده عبرت آموز را به من ارزانی دار - روح سپاس - قلب رئوف

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین

الرحمن الرحیم

ملک یوم الدین

ایاک نعبد و ایاک نستعین

اهدنا صراط المستقیم

صراط الذین انعمت علیم

غیر المغضوب علیهم 

ولا الضالین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

گلبرگ
24 فروردین 92 12:34
خدا همه ی رفتگان رو رحمت کنه و به بازماندگانشون صبر بده. کوچ عزیزان خیلی سخته اونم وقتی اینطوری باشه...
امیدوارم شما و همسری و آریاجون همیشه در پناه خدای بزرگ باشید، سالم و سلامت.
ما هم دعا می کنیم هر چه زودتر یه سقفی بیاد بالای سر اونایی که بی خانمان شدن. خدا خودش رحم کنه به جهل آدما


ممنونم گلبرگ جونم
انشاء اله
سارا مامان آرام
24 فروردین 92 12:45
آره شوک خیلی بدی بود ، حال ما زمان شنیدن خبر هیچ توصیفی نداره


بله همین طوره
فاطمه
24 فروردین 92 14:30
خیلی خبر بدیه وقتی بشنوی واسه هموطنات این اتفاق افتاده
خدابه بازماندگانشون صبر جمیل بده...

بازم خوبه شا سالمید
خداروشکــــــــــــــــــــر


ممنونم خواهر خوبم
نغمه(مامان کسری و نیکا )
25 فروردین 92 16:21
خدا رو هزار بار شکر که سالم و سرحالی عزیزم خیلی ناراحت شدم همش توی فکرم بودی شما هم زلزله رو احساس کردین

خدا به همه کمک کنه وافعا ناراحت کنندس خدا به همشون صبر بده


عزیزم ممنونم شما لطفتون بسیار هست به ما
رعنا
26 فروردین 92 1:23
حیف این مملکت و مردمانش
فقط باید تاسف خورد، راه دیگری نیست


مادر(رادین و راستین)
26 فروردین 92 4:20
مریم جون
واقعا ناراحت کننده بود
خدا به همه شون صبر بده و کمکشون کنه..........

من هم نگرانتون بودم ..... خدارو شکر که سلامت هستید


ممنونم بهشاد عزیزم
مامان آوینا
26 فروردین 92 8:24
سلام مریم جون خیلی نگرانت شدم ولی شرمنده گوشیم خراب شده بود و اصلا روشن نمیشد ولی همون شب که شنیدم کلی نگران شدم ولی خوب از دوست شوهرم پرسیدیم گفت بوشهر وضعش خوب بود برای همین یه کم آروم شدم و فرداش مریم مامان محمدرضا گفت باهات صحبت کرده و حالتون خوب بوده خیالم راحت شد، ایشاله همه اونایی که زندگیشون خراب شده یا عزیزاشونو از دست دادن خیلی زود حالشون خوب بشه
تابستون تبریز زلزله بود و ما اونجا بودیم البته مرکز زلزله به تبریز دورتر بود ولی خیلییییییییییییی وحشتناک بود
خدا حافظ همه باشه
آریا رو ببوس


ممنونم عزیزم که به یاد ما بودی - مرسی بابت محبتت
خدا حافظ شما و همه باشه
مامان روشا
26 فروردین 92 9:39
خدارو صد هزار بار شکر سالمی و البته دیدن این همه مصیبت خیلی سخته خدا بهشون صبر بده

خانومی من شمارت رو ندارم برام بزار تو وبلاگم اون شب که شنیدم خیلی نگرانت شدم و نگران اون وروجک خونه ات


ممنونم خواهرم - حتما منم خیلی وقتها کارت داشتم و شماره نداشتم
آیدا مامان ویهان
26 فروردین 92 14:17
واقعا بدترین واقعه همین زلزلس دیگه هیجا برات امن نیست من خیلی خوب درک میکنم.
من همونروز نگران تو شدم اومدم اس بدم شارز نداشتم. روز بعد تو کلوب دیدم بچه ها ازت خبر گرفتن.
خوشحال برای تو که آسیبی ندیدی. و بسیار ناراحتم برای کسایی که عزیزانشونو از دست دادن.


ممنونم عزیزم از محبتت - خدا شما رو حفظ کنه
مرسی
مامان میعاد
27 فروردین 92 18:17
آخی عزیزم الان چقدر گرمشونه خصوصا توی کاکی و دشتی که هوایی واقعن خشک داره و ظهراش خیلی طاقت فرساست.
خدا کنم زود جا و مسکنشون اماده شده.


بله همینطوره - انشاء اله
مامان سارا...( دردونه جون)
28 فروردین 92 18:13
الهیییییی چقدر سخت می گذره انشالله زود سر سامان پیدا کنند واقعا سخته مریم جان خوشحالم خوبید عزیزم. خدا پشت و پناهتون باشه هر کجا که هستید. عزیزم فعلا حس و حال نوشتن ندارم ولی خوبیم ممنون از محبتت .