بد غذایی
نشستم و دارم به برنامه غذایی این ماهم نگاه می اندازم
تاس کباب
استامبولی
کتلت
دال عدس
کدو بادمجان
ماهی
خوراک مرغ
خورش گوشت
خوراک لوبیا
ماکارونی
کباب تابه ای
قورمه سبزی
خورش کله گنجشکی
کوکوسبزی
پلو میگو
قلیه ماهی
زرشک پلو با مرغ
و.....
ولی هیچ خوشحال نمیشم
چون باز هم نمی دونم چی درست کنم
نه برای خودمون بلکه برای آریا
دغدغه روز و شب من : امروز چی بدم بخوره؟ هست
خیلی آرزو می کردم غذایی رو براش بذارم که واقعا با لذت بخوره و نه از سر اجبار و صرف سیر شدن
املت- الویه- شامی- کوکو- کتلت- میگو-ماهی- مرغ سرخی- نیمرو -تخم مرغ آب پز و... هیچ کدوم رو نمیخوره
فقط : سوپ - ماکارونی بدون رغبت- دال عدس-لوبیا-ماست و برنج- تاس کباب-خورش گوشت-سیب زمینی سرخی همین
مستاصلم
خودم حالم بهم میخوره دیگه از ماکارونی پختن - سوپ
آیا تا کی ؟
آیا راهی هست که به خوردن همین غذاهای معمولی عادت کنه ؟
مستاصلم
پی نوشت : توضیح اینکه همون غذاهایی که نوشتم رو هم گاهی که میل داره می خوره یعنی ممکنه امروز لوبیا رو بخوره و بعد تا دو سه هفته اون رو نخوره این باعث می شه که من هر روز غذای تکراری درست کنم براش و این هم زده اش می کنه و ضمن اینکه مجبورم برای خودمون غذای دیگه ای درست کنم و این میشه روزی دو نوع غذا درست کردن توی این وقت کم - تازه همین هایی رو که میخوره باید با کلی داستان بهش بدم - در کل می دونم هیچ راهی نداره
در جواب دوستانی که لطف کردند و پاسخ دادن :
نغمه : راستش آریا به سختی برای غذا خوردن گول می خوره ضمن اینکه همین چند موردی رو که می خوره باید با گول زدن و قصه و شعر و بازی و هزار ادا و اطوار بهش بدم و البته گاهی هم به راحتی دهنش رو باز می کنه و در واقع مشکل من علاوه بر آریا این هست که ما نمی تونیم که هر روز غذای تکراری بخوریم که ، واسه همین مجبورم با این وقت کمم هر روز دو نوع غذا درست کنم
محبوبه: جداً می دونم که رها از آریا هم بدتر بوده ، خدا به شما اجر بده ، به خدا محبوبه من از مسافرت وحشت دارم به خاطر همین غذا خوردنش، 18 ماهگی بردمش اصفهان توی پنج روز ، 5 تا قاشق سوپ خورد و اگر شیرم نبود تلف می شد ، امیدوارم واقعا امیدوارم با گذر زمان همه چی درست بشه
شهره: از نظرت ممنونم ، روش خیلی خوبیه و به ذهنم بارها رسیده اما مشکلی که وجود داره اینکه که من به دلیل شاغل بودنم دچار کمبود وقتم ، واسه همین سبزی اماده شده ، لوبیای نیم پز شده توی فریزر دارم همیشه و فقط باید روی اجاق سر همشون کنم واسه همین نمی شه ازش کمک بگیرم البته تنهای کاری که می کنم گاهی اینه که موقع پخت مراحل غذا بغلش می کنم و نشونش می دم و میگم الان دارم چیکار می کنم، یا مثلا برای خورش کله گنجشکی وقتی می خوام گوشتا رو قل قلی کنم می شینم روی زمین و اون هم میاد دست می زنه و نگاه می کنه - ولی کلاً هیچ کدوم اینها تاثیری نداره
وفا : این دختر خواهر شوهرم اینقدر می خوره (همـــــــــه چیز) که حتی یک ثانیه هم نمی ذاره گرسنه بمونه یعنی هر جا هست باید مدام و یک ریز بخوره و از کوچکترین چیز خوردنی که توی خونه باشه نمی گذره البته این رفتار رو من اصلا نمی پسندم ولی بارها شده وقتی آریا پیشش هست آریا هم به تقلید از اون می خوره اما بیشتر تنقلات رو نه غذا رو، ولی باز هم همونی که گفتی :گذر زمان - می دونستم این درد چاره نداره
فکر نمی کردم پست طولانی ای بشه و البته با کمک و نظرهای مفید محبوبه جون پست مفیدی برای کسانی که مشکل مشابه دارند شد:
من یادمه هیچ وقت در سن یک سالگی تا هجده ماهگی که دندون درآورد خوردنی ای که نیاز به گاز زدن و خوردن باشه بهش ندادم مثل سیب - کتلت و ... از ترس اینکه نمی تونهه بجوه و بره تو گلوش و الان هم ترسو هستم و دیگه اینکه خودم هم در بچگی همه چیز رو به راحتی امتحان نمی کردم و آریا هم الان همین طوره
در پاسخ به نظر مفید محبوبه : آریا هم غذا با قطعات درشت رو دوست نداره حتی اگر یه سیب زمینی نگینی توی خورشت باشه و باید کوچیک بشه
برای قاشق و چنگال جذاب هم خریدم و ...
این روزها از روش محرومیت استفاده کردم ، یعنی گفتم که اگر غذات رو نخوری ماشین هات ناراحت میشن و می رن و الان هم همه ماشین های آریا جمع آوری شده جز دو سه تاش ولی خوب این هم جوای نداده
نتیـــــــــــــــــــجه کــــلی : کلاً بچه اندازه ای می خوره که نمیره و مادرها نباید اینقدر نگران و ناراحت نخوردنشون باشن ، اشتباهی که خودم داشتم و الان هم گاهاً دارم ، با خودم بارها گفتم این هم بزرگ میشه و هیچ چیزی از این روزها یادش نمی مونه و تنها اثری که می مونه درب و داغونی زود هنگام من و البته تک و توکی خاطره بد از این بابت برای آریا
دوم اینکه مهم مواد مفیدی هست که باید به بدنش برسه که من خودم منصفانه که فکر می کنم می بینم تا شب می تونه چیزهای مفیدی بهش بدم که این نیاز رو تامین کنه پس اینکه حتماً باید غذای مورد نظر من رو بخوره و ... یه نگاه اشتباه هست
مشکل سر همین هر روز دو مدل غذا درست کردنه که این هم چاره ای نداره و فعلاً باید ادامه بدم
و دیگه اینکه برای مسافرت رفتن خیلی اذیت میشیم چون نمی دونیم چی بهش بدیم مگر اینکه هر روز سیب زمینی سرخی یا برنج و ماست یا سوپ بخوره
و می دونم به زودی خودش از این غذاهای تکراری خسته میشه و ترجیح می ده غذاهای جدید رو امتحان کنه
نباید خودم رو اذیت کنم - آدم اگر واقعا گرسنه باشه به همه چی چنگ می زنه
یعنی وجداناً خودم رو مسخره کردم - چون هر بار به همین نتیجه می رسم ولی باز هم چند مدت بعد یادم می ره
مامان روشا احسنت - راست گفتی