آریاآریا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

من و پسرم آریا

من - گذشته - حال - آینده

1392/2/9 9:21
نویسنده : مریم
764 بازدید
اشتراک گذاری

به شدت فکرم درگیره

به شدت احتیاج دارم برای زیر و رو کردن یه سری فکرها برم تو غار تنهایی ، اینقدر بشینم ، بشینم ، بشینم و آخر با یه نتیجه عالی و لب خندون از اون غار بیام بیرون

خیلی احتیاج دارم که سریعاً راجع به خیلی چیزها فکر کنم و نتیجه بگیرم

الان دنبال اون غار تنهاییم که نمی دونم کی برام فراهم میشه

قضیه ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است، هست  - یعنی به این شعار دلم رو خوش کردمو چقدر در مورد من و افکارم صدق کنه رو نمی دونم

خیلی کارها بوده که باید میشده و نشده

و الان به شدت فکرم درگیره

و باز مثل همیشه چشمم به یاری دستان پر از مهر خدای خوبمه - خدای خودم


پی نوشت 1 : رازی دارم سر به مُهر که به هیچ کَسَش نتوان گفت

پی نوشت 2 :

و إِن يَمسَسكَ اللهُ بِضُرٍ فَلا كاشِفَ لَهُ إلّا هو وَ إن يُرِدكَ بِخَيرٍ فَلا رادَّ لِفَضلِه، يُصيبُ بِه مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ وِ هُوَ الغَفورُ الرَّحيم.

و اگر خدا  براي تو ضرري بخواهد هيچكس دفع آن نتواند و اگر خير و رحمتي بخواهد باز هم احدي رد آن نتواند كرد كه فضل و رحمت حق به هر كس از بندگانش كه بخواهد مي رسد و اوست خداي آمرزنده مهربان.

(آيه 107 سوره يونس)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان روشا
10 اردیبهشت 92 10:06
سلام مریم جون

به نظر من اون غار تنهایی که م یخوای باید از خودت شروع بشه میگن اگه تو بخوای کائنات هم دست در دست هم میدن تا تو به اون خواسته ات برسی من اینو از صمیم قلب باور دارم و بهش رسیدم

منم تا همین دو ماه پیش همین حس رو داشتم دقیقاااااااااا

اما حالا به لطف خدای مهربونم که خیلی خیلی بهم لطف داره با لبخندون از غارم اومدم بیرون

دعا می کنم برای تو هم همین طوری باشه دوست خوبم

زهرای وفادار خوبی؟
دقیقاً همین طوره که می گی
البته باید خیلی چیزها رو توی ذهنم پس و پیش کنم، سبک و سنگین کنم و این هم لازمه اش یه سکوت در اطرافت هست
البته از اونجایی که آدمی با هر شرایطی سازگاره، منم تو همین شرایطم سعی می کنم فکرام رو بکنم دیگه
خوشحالم برات دوستم
معلم ساحل چابهار
10 اردیبهشت 92 16:34
سلام عزیزم.خیلی خوشحال شدم از این که اومدی و کلی دلداریم دادی.ان شالله خدا آریا جونو برات حفظ کنه و بتونی تا ابد براش مامان خوبی بمونی.


خواهش می کنم امیدوارم واقعاً کمک کرده باشم
معلم ساحل چابهار
10 اردیبهشت 92 16:35
موفق باشی.


همچنین
فرزانه مامان مرصاد
10 اردیبهشت 92 20:20
سلام عزیزم
روزت مبااااااااااارک
مامانه جوون


مرسییییییییییی بر شما هم مبارک
شهره مامان مینو
11 اردیبهشت 92 0:10
رفتی توغار تنها نرو باخودت چراغی چیزی ببر


نه دیگه الان از غار اومدم بیرون
محبوبه
11 اردیبهشت 92 9:42
روزت مبارک مریم بانو
تنت سالم و دلت شاد.


ممنونم عزیزم بر شما هم مبارک باد
رعنا
13 اردیبهشت 92 18:02
من عاشق غار تنهاییم
روحم رو تازه میکنه

امیدوارم انچه خیره سر راهت باشه


ممنونم عزیزم بابت دعای قشنگت
وفا مامان پارسا
14 اردیبهشت 92 10:38
خوب مریم نمی گی الان می گی یه راز داری من می میرم از فضولی که بدونم چیه .. اخه بیماری که امثال منو اینطوری عذاب می دی ؟
مطمئنا خدا برای ما همیشه خیر می خواد
همیشه بگو
افوض امری الی الله حسبی الله نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
کارم رو بخدا واگذار می کنم چرا که خدا برای من کافی است و او بهترین وکیل و بهترین یاری دهنده و بهترین دوست است

وفا ممنونم
دلم برات تنگ شده کجایی ؟
منم دقیقا همین کار رو کردم - یعنی همیشه سعی می کنم توکلم به خدا باشه- خدا هم خوب جوابم رو داده تا حالا
اگه چیزی بود که به دردت می خورد یا می تونستی کمک کنی تو اولین نفری بودی که می شنیدی
مادر(رادین و راستین)
15 اردیبهشت 92 2:47
مریم جون بدجنسی تا چه حد .....
توی جمع زنونه اعلام می کنی راز داری ... اونم سر به مهر ... نمی گی از این به بعد ما چه طوری خواب بریم ...

برات دعا می کنم ...... اختصاصی ....
فقط امیدوارم خدا بپذیره


چیز خاصی نیست ، چیز بدی هم نیست ، می تونه خیلی هم خوب باشه
نرگس مامان طاها و تارا
16 اردیبهشت 92 9:35
مي دونم چرا نمي شده نظر بگذارم چون داشتم از فضولي اين راز سر به مهر مي مرديدماميدوارم تا الان به نتيجه رسيده باشي و فكرت آزاد شده باشه مريم عزيزم


با دعای شما انشاء اله حل خواهد شد- چیز بد و خطرناکی نیست - نگران نباش