آریاآریا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

من و پسرم آریا

همه آنچه پسرم در دو سال و نیمگی هست - شماره یک

1392/2/23 12:43
نویسنده : مریم
680 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

قبل از اینکه فکر کنم آریا در این دو سال و نیم چه تغییراتی داشته دو سوال برام توی ذهنم بوجود اومد:

من در این دو سال و نیم مادری کردنم چه تغییراتی داشتم ؟ اصلا داشتم؟ اگر داشتم خوب بوده یا بد؟!

 احساس وظیفه و مسئولیت خیلی سنگین در حالیکه خودت می دونی هیچ چیز نمی دونی

و احساس ترس و واهمه

بارها با خودم گفتم چه خوب شد که دختر ندارم، هر چند در تربیت فرقی نداره پسر یا دختر، هر چه که خوبی نام داره هم برای دختر شایسته است و هم برای پسر اما نمی دونم چرا احساسم همیشه به من گفته که پرورش دختری که قراره روزی بشه مادر یک خانواده مسئولیت خیلی بزرگتری هست و هرگاه که بهش فکر می کنم می بینم که نه! هنوز شایستگی مادر یک دختر بودن رو ندارم

سوای همه خصوصیات اخلاقی که باید یک دختر خوب داشته باشه، می نشینم و فکر می کنم می بینم که حتی هنری هم ندارم که بخوام به دخترم منتقل کنم و خودم رو فعلاً از این بابت تهی می بینم

به خاطر همین ها بارها گفتم چه خوب که دختر ندارم وگرنه چقدر شرمنده اش می شدم


و سوال دوم هم اینکه من در دو سال و نیمگی آریا چگونه ام؟

بیشترین چیزی که الان من می خوام به عنوان مادر یک فرزند دو سال و نیمه شاغل، اینه که همه چیز سر جای خودش باشه ، یه نظم قشنگ که توی خونه جاری بشه و به همه مغزم آرامش بده

اون موقع احساس می کنم که چقدر آرامش دارم وقتی می بینم که همه چیز سر جاش هست

البته ناممکن نیست ، نقطه شروعش هم مثل همیشه یه عزم جزم و بعد برداشتن یه قلم و کاغذ و بعد نوشتن برنامه هاست

اما چیزی که گاهی بر هم می زنه این برنامه رو ، همین شاغل بودن هست که خستگی ای رو با خودش میاره که گاهی آدم رو از برنامه هات و هدفهات دور می کنه

الان بیشترین چیزی که می خوام اینه که بتونم خیلیییییییی قشنگ و منظم همه امورات خونه رو مدیریت کنم، چیزی کم و کسر نباشه ، یه خونه با برنامه منظم و افراد راضی و شاد

همه چیز درست سر جای خودش باشه

خواب و بیداری - بازی ها - کتاب خوندن ها - آشپزی ها - خرید ها - عبادتها - مهمونی ها- همسری کردنها- عشق ورزیدن ها- رفتار ها- گفتارها - تفریح ها - نظافت ها- تکالیفمون در برابر اطرافیانمون و خانوادمون - دوستمون- همکارمون

این برای من یک زندگی آرمانی هست که برای تنظیم کردنش تلاش می کنم

و می گم ، خدایا کمکم کن خیال باطل


 خونه نداشتن همیشه هم بد نیست ، البته در صورتیکه حداقل توان رهن کردن و یا پرداخت اجاره رو داشته باشی و امیدوارم هر کسی که علاوه بر نداشتن خونه اون توان پرداخت رو هم نداره، خدا بهش کمک کنه

خونه نداشتن همیشه هم بد نیست و من این جابجایی های دو سالی یه بار رو با همه سختی هاش دوست دارم ، احساس می کنم می تونم زندگیم رو یه رفرش کنم و دوباره از اول شروع کنم خیلی بهتر از قبل و پاکیزه تر از قبل

و الان ما در دو سال و نیمگی آریا در حال خونه پیدا کردنیم و من منتظرم که با وارد شدن به خونه جدید، همه اونچه که برای خانواده ام و خودم دوست دارم انجام بدم رو انجام بدم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

ارغوان
23 اردیبهشت 92 10:07
ای جان به آریا کوچولو


مرسی دوست با وفا
نرگس مامان طاها و تارا
23 اردیبهشت 92 11:29
اول اينكه جواب سوال دومت نتيجه سوال اول ميشه ديگه.
دوم اينكه از همين خونه هم مي توني نظم دادن به زندگي شروع كني.نيازي به رفتن نيست.همين الان بايد بخواي.
اما قبول دارم كه شاغل بودن و خستگيش خيلي از برنامه هات دورت مي كنه.خدا قوت


نه آخه قراردادمون تموم شده و طرف گفته 7 میلیون ناقابل بدین ، ما هم نمی خوایم امسال قسط به قسطامون اضافه کنیم واسه همین باید بلند شیم ، ضمن اینکه این خونه یکی دو تا مشکل بزرگ داره که دیگه غیر قابل تحمله
نه اینکه الان زندگیمون نظم نداره ، می خوام این نظم شامل همه چیز بشه و می دونی وقتی آدم وارد یه خونه جدید میشه انگار دوباره داره از اول شروع می کنه زندگی رو
مامان روشا
24 اردیبهشت 92 9:58
تا حالا به دختر داشتن این طوری نگاه نکرده بودم یعنی این قدر سخته؟ البته به نظرم تو این زمونه هر دوتاش همین قدر سخته این که تو پسری رو بزرگ کنی که هم استوار باشه مثل کوه هم پر عاطفه مثل گل یاس

راست می گی برنامه ریزی مخصوصا برای ما مادران شاغل سخته اما تو که خوب می دونی چیکار کنی ...

از قدیم گفتن اجاره نشینی خوش نشینی


به به چه کامنت کامل و جامع و شسته رفته ای
مرسی زهراااااااااا
وفا مامان پارسا
24 اردیبهشت 92 10:27
من قبل از پارسا ارزو داشتم دختر باشه بچه ی اولم و این ارزو رو به اقای همسر هم منتقل کرده بودم ..بعدها با دیدن بعضی افراد فامیل که دختر دارن دیدم واقعا نگهداری و تربیت دختر بی نهایت سخت تر از پسره و خدا رو شکر کردم که این مسئولیت رو فعلا به من واگذار نکرده .. دختر واقعا مثل گلبرگ گله و توی این جامعه واویلای امروز ما من یکی نمی تونستم دخترم رو اونطوری که باید تربیت کنم ..

تو حتما با اراده ای که داری می تونی به اون زندگی ارمانی که گفتی برسی و لیاقت بهترین ها رو داری دختر!!

به نظر من هم تا جوون هستیم نداشتن خونه خودش یه جور تنوعه .. یه احساس خوب تازه شدن .. یه هیجان جدید که مدتهای طولانی طول می کشه تا عادی بشه .. اما دیگه به سن میانسالی که ادم برسه دلش ثبات می خواد و حوصله این جابجایی ها رو نداره .. برای هردومون امیدوارم تا اون موقع یه خونه خوب داشته باشیم ..


عزیزم همین طوره من واهمه دارم از دختر داشتن هم از بابت تربیتش که تربیتی باشه که شایسته یک دختر باشه و هم ناراحت می شم از مصائبی رو که مثل خودمون باید توی زندگی تجربه کنه و دست و پنجه نرم کنه
دخترها در کشور ما خیلی نابود شدن- دخترهایی با قلبی پر از آرزو و احساس که هیچ وقت حتی نتونستن بیانش کنن
آزادی ای نداشتن - و محدودیتهای زیادی که جامعه مون ایجاب می کنه براشون و البته قید و بند های مذهبی هم برای دخترها خیلی زیاد تره
حرف در این مورد خیلی زیاده


مامان روشا
24 اردیبهشت 92 13:24
البته حرفهای شما دوتا ( وفا و مریم) رو قبول دارم

مخصوصا تو ایران که کشور مردها هست دختر بودن و زن بودن خودش یه ضد امتیاز محسوب میشه حالا هر چقدر هم ما زنها کامل تر و بهتر و فهمیده تر باشیم(ببخشید یک آن جو زن بودن منو گرفت)

اما باور کنید راست می گم دختر داشتن یه لحظه هایی داره که به نظرم پسر داشتن نداره

همین که فکر می کنم یه روزی روشا مادر میشه و من باید ترو خشکش کنم دوباره بهم حس خوبی میده

من مخالف حرفات نیستم و اصلا منکر نمی شم که دختر خیلی خوبه - چی از این بهتر که بچه همجنس خودت باشه من به شخصه محبت دخترها به پدر و مادر رو خیلی دوست دارم و می دونم مادر بدون داشتن دختر چقدر تنهاست
اما از خودم واسه تربیت یه دختر شایسته مطمئن نبودم و دیگه شرایط سختی که خودش تو زندگیش داره
همین و گرنه در خوب بودن دختر که شکی نیست
شهره مامان مینو
25 اردیبهشت 92 13:58
چقدر عالیه این نظم داشتن در همه چیز... خدا به منم کمک کنه...
امیدوارم که یه خونه جدید مصادف بشه با یه عالمه تغییرات مثبت توی زندگیتون...


مرسیییییییییی
مادر(رادین و راستین)
28 اردیبهشت 92 7:23
آخ جون خونه ی جدید
صفایی داره این جابجایی های چند ساله .......
براتون دعا می کنم.

مریم جون زندگی ارمانی که داری اصلا سخت و دست نیافتنی نیست اما خیلی از خود گذشتی می خواد.
دوستی برام نوشت (مادرها همیشه اخر صفند.)
عزیزم ممکنه زندگی آرمانیت رو به دست بیاری اما همیشه ته صف می مونی.

می یای پیش خودم من هم فعلا ته صفم


ته صف ! دقیقاً همینطوره